Saber Alizadeh Hasood

Hasood

تو منه حسود و ميشناختي از اول
‎را ميمودي با قلبم كاشكي لاقل
‎دست من نبود يه مشت پرت و پلا بت گفتم
‎از گذشتت گفتي باز از كوره در رفتم
‎ديگه نازك تر از گل نميگم بهت
‎صبح به صبح ميدم از پنجره گل بهت
‎ميخرم نازتو دورتم ميگردم
‎آب تو دلت تكون خورد ديگه نامردم
‎قلق قلب من
‎دستته بس هم نزديكي
‎بيخودي گير ميدم هي بهت
‎راست ميگي
‎دست من نيست اخه
‎خوشگلم تو چشمي
‎من ميميرم برات دلبر مو مشكي
‎ديگه نازك تر از گل نميگم بهت
‎صبح به صبح ميدم از پنجره گل بهت
‎ميخرم نازتو دورتم ميگردم
‎آب تو دلت تكون خورد ديگه نامردم

See More

See Less

Similar

Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *