Ehsan Ramezanpour Tomeh

Tomeh

شب که می‌رسم خونه، خستگیمُ
توی کوچه، پشتِ در، می‌ذارم
صبح که از خونه می‌زنم بیرون
خستگیمُ دوباره برمی‌دارم
یه پرنده‌م که تو قفس، هر روز
پیِ رویاش بی‌هدف می‌چرخه
واسش فرقی نداره دیگه انگار
که جهان از کدوم طرف می‌چرخه
کرمِ قلابم طعمه‌ی کوسه‌هاست
توی دریا خیلی وقته ماهی نیست
گریه‌هام گونه‌هامُ رد کردن
بغضِ من، بغضِ سر به راهی نیست
هر طرف که می‌کشم زندگیمُ
سمتِ بیراهه می‌ره و بن‌بست
حسِ مردِ عقیمیُ دارم که
عمریه تو حسرتِ یه بچه‌ست
همه‌ی کوچه‌های این شهرُ
پیِ آرامش، روز و شب می‌گردم
یه تقویمِ بی‌برگِ چندساله رُ
ورق می‌زنم، بی‌سبب می‌گردم
سرنوشتم گره خورده با حسرت
سهمم از زندگی کوچه‌گردی شد
فکرِ تو دوستی و دوری بود
آخرش همون که فکر می‌کردی شد
کرم ِ قلابم، طعمۀ کوسه‌هاست
توی دریا خیلی وقته ماهی نیست
گریه‌هام گونه‌هامُ رد کردن
بغضِ من، بغضِ سر به راهی نیست
هر طرف که می‌کشم زندگیمُ
سمتِ بیراهه می‌ره و بن‌بست
حسِ مردِ عقیمیُ دارم که
عمریه تو حسرتِ یه بچه‌ست

See More

See Less

More from AvaaCloud

Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *