دیشب که خواب بودم
در خواب ،خواب دیدم
در خواب من نبودی
گویا که خواب بودی
دیشب که ماه بودم
با آه هر چه گشتم
در ماه من نبودی
گویا که ماه بودی
دیدی که بی قرارم
در راه کهکشانم
تا بیکران پریدی
گویا شراره بودی
دیدی صدای قلبم
می آید از کلامم
رویت گرفته رفتی
رفتی ستاره گشتی
با اینکه ازاین زمینم
در شوق راه دورم
ای کاش باز بیایی
در خواب من بمانی
من منتظر نشستم
تا قامتت ببینم
ای ماه به هر بهایی
باید شبی بیایی
تا نیمه شب نوشتم
تحویل چشمه دادم
باید گرفته باشی
باید که خوانده باشی
گفتی که جان ندارم
نوری شکسته دارم
گفتم شکسته نوری
بهتر ز آن سیاهی
گفتی نوا ندارم
زخمی ز هیمه دارم
گفتم همین که باشی
بالاتر از نوایی
در خواب ،خواب دیدم
در خواب من نبودی
گویا که خواب بودی
دیشب که ماه بودم
با آه هر چه گشتم
در ماه من نبودی
گویا که ماه بودی
دیدی که بی قرارم
در راه کهکشانم
تا بیکران پریدی
گویا شراره بودی
دیدی صدای قلبم
می آید از کلامم
رویت گرفته رفتی
رفتی ستاره گشتی
با اینکه ازاین زمینم
در شوق راه دورم
ای کاش باز بیایی
در خواب من بمانی
من منتظر نشستم
تا قامتت ببینم
ای ماه به هر بهایی
باید شبی بیایی
تا نیمه شب نوشتم
تحویل چشمه دادم
باید گرفته باشی
باید که خوانده باشی
گفتی که جان ندارم
نوری شکسته دارم
گفتم شکسته نوری
بهتر ز آن سیاهی
گفتی نوا ندارم
زخمی ز هیمه دارم
گفتم همین که باشی
بالاتر از نوایی
See Less
Comment