Ali Kashani Khiale To

Khiale To

ای که شب از چشم تو تا خانه رسیده
پرده ز موی تو به افسانه کشیده
هر که بپرسد که جنون چیست
واژه ای از نام تو کافیست
شبم را بسوزان
که مهتاب در دیده ی توست
که خوابم پریشان
ز چشمانِ خوابیده ی توست
تویی که در پشت پلکت
خمارِِ میخانه داری
به دستت انگشتری از
دوبالِ پروانه داری
در عمق آیینه ی من
هزار رویای دوری
میان فانوس سردم
طلوع صد چشمه نوری
تو نیش و نوشِ شادی و غمی
تو شِکوِه و شُکوهِ درهمی
سپیده دیده میگشایم و
چو سایه از خیال می‌رمی

See More

See Less

Similar

Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *