Alireza Talischi Yalda

Yalda

بازم ساعت گوشه ی دیوار خوابش برده
یه خواب عمیق زمستونی..
میدونی؛ روی هیچ ساعتی نمیشه حساب بلند مدت باز کرد
آذرم رفت  ، رفت و پاییز حتی حاضر نیست یک قرونم به زمستون وام بده
درست مثل نگاه تو
نگاه اختلاس گرانه ی تو که منو قد سه هزار میلیارد سال نوری عاشق کرد
همین نزدیکیا روی یه طاقچه ی قدیمی یا حتی کنار ظرف انار شبای یلدا سالهاست پنهون شدی
انگاری رفتی کنار همون قاب عکس قدیمیو کلی خاک خوردی
هیچ دستمال نمداری جوابگوی نگات نیست
همون نگای طلبکارانه ای که تسلیم میکنه چشامو
ما دوتا همسایه از هم بیخبریم تو توی دنیای خودتو منم توی دنیای خودم
کاری هم به کار هم نداریم
اما یلدای هر سال با یه انقلاب زمستونی قرار ملاقاتمونو لا به لای دیوان حافظ تنظیم میکنیم
با تنهاییم خلوت میکنم تنها نباشم
به اینکه سال دیگه ممکنه اینجا نباشم

See More

See Less

More from Alireza Talischi

Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *