Abolfazl Mousavi Atre To

Atre To

یه‌سینمایِ بسته، یه‌سینمایِ خسته
بدونِ فیلم و دیدار، با یه‌دلِ شکسته
یه‌سینمایِ تنها، بدونِ شوقِ مردم
یه‌سوت و کورِ خالی، کنجِ خاطره‌ها گم
تو شهری که سیاهه، لب‌به‌لب حرفِ آهه
تو شهری که همیشه، غم سقف و سرپناهه
نمونده شوقی واسه، قصه‌ی رویِ پرده
رو هر پوسترِ فیلمی، ردِ غبار و گرده
نمونده صفِ شوق و، بلیطِ فیلمِ تازه
نمونده جایی واسه، حرفایِ بی‌اجازه!
این سینما یه‌روزی، قصه‌به‌قصه نو بود
عشقِ تماشاچیاش، ردیفایِ جلو بود
این سینما یه‌روزی، چشما رو جادو می‌کرد
ما رو با یه‌جهانِ، تازه روبه‌رو می‌کرد
صندلیایِ سرخش، ما رو نبردن از یاد
این سینما چه‌چیزا، یادِ منو تو می‌داد
حالا دیگه کسی نیس، تا برسه به دادش
هیشکی نذاشته مرهم، رو زخمِ بی‌پمادش
حالا چطور بفهمیم، چی می‌گذره تو این شهر؟
تا کی می‌خوایم بمونیم، با شهرِ قصه‌ها قهر؟

See More

See Less

More from Abolfazl Mousavi

Similar

Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *