Alireza Ghazi Yakh Zadam

Yakh Zadam

گفتی باور کردم ، وقتی اصرار کردی
گفتی به قلب من، زودی برمی گردی
وقتی که گفتی برو، یخ زدم توی خودم
مردَمو سوخت همه جونم، من یکی دیگه شدم
نمی خوام ازتو برام حرف بزنن مردم شهر
منی که جزتو همیشه با همه بودم دیگه قهر
نمی خوام جزتو کسی بیاد تو آغوش خودم
من که بعدتو می دونی آدمی دیگه شدم
روی صورتم نقاب، اشک رو گونم جاریه
تب توی تن من، چی بگم اجباریه
شب سرد و بی کسی، من خسته نیمه جون
منی که طرد شده ام، از زمین و آسمون
نمی خوام ازتو برام حرف بزنن مردم شهر
منی که جزتو همیشه با همه بودم دیگه قهر
نمی خوام جزتو کسی بیاد تو آغوش خودم
من که بعدتو می دونی یه آدم دیگه شدم

See More

See Less

Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *