از خدا پنهان نیست از تو چه پنهان دیوانه شدم از دست خودم
بس که تو کشتی مرا صدبار به خاطر تو زنده شدم دیوانه شدم
تو به من عشق ندادی که هیچ هر چه احساس درونم بود از من گرفتی
تو مرا یار نبودی که هیچ چون غباری در دل طوفان به روی دل نشستی
نگرانم نگرانم نگرانم من نگران تو بی رحم
با اینکه عذابی در این قلب
ولی باز تو را دوست دارم
بی قرارم بی قرارم بی قرارم من بی قرار توعه بیمار
با اینکه عذابی در این جان
ولی باز تو را دوست دارم
به لطف تو حیران نشده بودم که شدم که شدم که شدم
به لطف تو ویران نشده بودم که شدم که شدم که شدم
به جان تو که هنوزم عزیزی من بعد از تو عاشق نشدم
بس که تو کشتی مرا صدبار به خاطر تو زنده شدم دیوانه شدم
تو به من عشق ندادی که هیچ هر چه احساس درونم بود از من گرفتی
تو مرا یار نبودی که هیچ چون غباری در دل طوفان به روی دل نشستی
نگرانم نگرانم نگرانم من نگران تو بی رحم
با اینکه عذابی در این قلب
ولی باز تو را دوست دارم
بی قرارم بی قرارم بی قرارم من بی قرار توعه بیمار
با اینکه عذابی در این جان
ولی باز تو را دوست دارم
به لطف تو حیران نشده بودم که شدم که شدم که شدم
به لطف تو ویران نشده بودم که شدم که شدم که شدم
به جان تو که هنوزم عزیزی من بعد از تو عاشق نشدم
See Less
Comment