Jense Zan

هرچی که گفتم عاشقم باشــو
هرچی که گفتم من دوست دارم
تو از دلم چیزی نفهمیدی هرروز با هرکس تو خوابیدی
سر درد و قرص وحسرت و آهی
هرچی بگم تو تو خودت خوابی
باتو مدارا کردم و اما تو همچنان رو مخ تو اعصابی
من اشتباهم باوره زن بود
هرچی که دیدم مثه تو .. بود
شاید دلیله این همه شوقم
یک — تو خالی و مبهم بود
من مرد ِ برجه هشتمه سالم
آبانی ام دیوونه ام هارم
من برجه عقرب درب و داغونم
من رده ردم من یه دیوونم
بیزارم از هرچی زنه ناتو
از مادرم از خواهرم از تو
از جنسه زن کلا گریزونم
گفتم که ردم من یه دیوونم
بی شک تقاص ِ هرزگی
کینه هست
من اقتضاء ِ طبیعتم
این است
تو دست ِ شیطان از جلو بستی
دردهای دنیا هست تو هم هستی
من …! من … هستم
هرچی که من هستم
تو ام هستی
خندت فریبه سیرتت ماره
با هر نگاهت فتنه در کاره
این حرف من نیست حرف ِ یک دنیاست
قطعا خدا هم غرقه افکارهِ
از جنسه زن چیزی نمیفهمم
حالم بده دیگر نمیخندم
از خلقتش هرروز حیرونم
خستم نمیدونم نمیدونم
خستم نمیدونم نمیدونم