Amir Abbas Golab Khodaya Kojaei

Khodaya Kojaei

چو شمعم بسوزم که تو باز بیایی
نیایی به پیشم کجایی کجایی
چو گرما به پای زمستان نشستم
که شاید بیایی به پیشم کجایی
چو باران بیامد نیامد چو یارم
که تا شب نشینم که تا صبح بیایی که تا صبح بیایی
چنان کوه نشستم که هستم که مستم
نیامد چو یارم که یارم کجایی
چو پاییز به پای درختان نشستم
چو هر برگ بیفتد به پایت نشستم
خدایا زمین هست هوا هست
ز خاک است که یارم اصلا نیست
کجا هست کجا رفت
دگر نیست امیدم تحمل ندارم
کجایی کجایی کجایی ندانم
خدایا هنوزم که یارم نیامد
خدایا کجایی خدایا کجایی
کجا بود کجا رفت که از پیش ما رفت
زمین بود هوا رفت من این راز من این راز ندانم
اگر پاسخی هست بگو تا بدانم
اگر مست عشقم بگو تا برانم
پس از این نباشد تو چشمام حیایی
بگو پس خدایا خدایا کجایی
پس از این نگویم سپاست خدایم
اگر که تو این عشق بر من بر من بر من نیاری
خدایا کجایی خدایا کجایی خدایا کجایی خدایا کجایی کجایی کجایی

See More

See Less

More from Amirabbas Golab

Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *