Masoud Farahani Shahzadeh

Shahzadeh

دیدم تو خواب وقت سحـر
شهزاده ای زریــن کمــــر
نشستـه بر اســـب سفیـــد
می اومـد از کوه و کمــــر
می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش
می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش
کاشکی دلم رسوا بشـه
دریا بشـه ، این دو چشـم پر آبــم
روزی که بختم وا بشه
پیدا بشه ، اون که اومد تو خوابم
شهزاده ی رویـــــای من شایــــد تویــی
اون کس که شب در خواب من آید تویی تــــو
از خــواب شیـرین ، ناگـه پریــدم
او را ندیـــدم ، دیگــر کنــارم به خـدا
جانم رسیده ، از غصه بر لب
هر روز و هر شب ، در انتظارم به خـدا
دیدم تو خواب وقت سحـر
شهزاده ای زریــن کمــــر
نشستـه رو اســـب سفیـــد
می اومـد از کوه و کمــــر
می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش
می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش

See More

See Less

More from Masoud Farahani

Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *