دلم بعد تو جای ویرانه ای ست
برای سرت بعد من شانه ای ست
نصیحت به کارم نیاید دگر
که در این سر خسته دیوانه ای ست
من از قلب سرد تو فهمیده ام
بنی آدم آزار یکدیگرند
دو عاشق که تا پای جان مانده اند
چه ها شد که سربار یکدیگرند
تا من پرستیدم تو را
تو دختر شیطان شدی
تا حبس آغوشت شدم
تو میله ی زندان شدی
چشمان تو آتشکدست
من به گناه افتاده ام
در این جهنم بعد تو
چه بی پناه افتاده ام
تو رفتی و قلب خیابان گرفت
پس از تو دگر بغض باران گرفت
تو دس لای موهای خود برده ای
و عطر تو رو شهر تهران گرفت
تو آواز زیبای ناخوانده ای
که در قلب دیوانه جامانده ای
شبیه همه آرزوهای من
تو آن آرزوی به دل مانده ای
برای سرت بعد من شانه ای ست
نصیحت به کارم نیاید دگر
که در این سر خسته دیوانه ای ست
من از قلب سرد تو فهمیده ام
بنی آدم آزار یکدیگرند
دو عاشق که تا پای جان مانده اند
چه ها شد که سربار یکدیگرند
تا من پرستیدم تو را
تو دختر شیطان شدی
تا حبس آغوشت شدم
تو میله ی زندان شدی
چشمان تو آتشکدست
من به گناه افتاده ام
در این جهنم بعد تو
چه بی پناه افتاده ام
تو رفتی و قلب خیابان گرفت
پس از تو دگر بغض باران گرفت
تو دس لای موهای خود برده ای
و عطر تو رو شهر تهران گرفت
تو آواز زیبای ناخوانده ای
که در قلب دیوانه جامانده ای
شبیه همه آرزوهای من
تو آن آرزوی به دل مانده ای
See Less
Comment