تا دستِ باد روسری ات را تکاند و رفت
عطری شبیهِ گل به مشامم رساند و رفت
از سوی گیسوانِ تو تا سمتِ من وزید
بذری به نامِ عشقِ تو در دل نشاند و رفت
تنها تویی کسی که در آغوشِ گرمِ او
در اضطرابِ اینهمه غم آرَمیده ام
در بینِ بازوانت
ای جان برای من
دنیای دیگریست که من آفریده ام
Comment