قلب من دست تو مانده ای عشق
جان به لب هایم رسانده ای عشق
قلب بی تاب از دیدار رویت
میکشاند مرا هر دم به سویت
تا ابد دل را یار و همراهی
رو بگردان عشق سمت من گاهی
دل بشود تنگ تو وقت و بی وقت
بی اندازه واست ، شد عاشقت
کشتی این عشق رود واشی به هر سو
تا بگیرد پهلو در ساحلت
جان من باش ، جان من عاشق
رفته ای در روح و تن عاشق
دست کشیدم از همه عالم
از تمام عالم و آدم
تا برایم تو همه باشی
عاشق ترین مرد زمانم
تا که عشقت باشد از آنم
من نباشم گر تو نباشی
دل بشود تنگ تو وقت و بی وقت
بی اندازه واست ، شد عاشقت
کشتی این عشق رود واشی به هر سو
تا بگیرد پهلو در ساحلت
جان به لب هایم رسانده ای عشق
قلب بی تاب از دیدار رویت
میکشاند مرا هر دم به سویت
تا ابد دل را یار و همراهی
رو بگردان عشق سمت من گاهی
دل بشود تنگ تو وقت و بی وقت
بی اندازه واست ، شد عاشقت
کشتی این عشق رود واشی به هر سو
تا بگیرد پهلو در ساحلت
جان من باش ، جان من عاشق
رفته ای در روح و تن عاشق
دست کشیدم از همه عالم
از تمام عالم و آدم
تا برایم تو همه باشی
عاشق ترین مرد زمانم
تا که عشقت باشد از آنم
من نباشم گر تو نباشی
دل بشود تنگ تو وقت و بی وقت
بی اندازه واست ، شد عاشقت
کشتی این عشق رود واشی به هر سو
تا بگیرد پهلو در ساحلت
See Less
Comment