ای ساز من همراه من
ای همدم و دم ساز من
ای یار هم آواز من
آوای من نجوای من
من را ز خود بیدار کن
فریاد کن بیداد کن
من را چون خودت پژواک کن
آنگه به خود آگاه کن
تا بر هم زین نفس خود
زفکار پوچ و هجو خود
آنگه سراسر شور شوم
مست هوای اوشوم
با او شوم یاهو شوم
محو نوای او شوم
نجوا شوم معوا شوم
با عشق به او معنا شوم
آرام من فریاد من
ای نغمه تنهایی من
با من بگو کفتار کن
من را چو خود پژواک کن
آنگه به خود آگاه کن
من را چون خود بیدار کن
فریاد کن بیداد کن
من را ز خود آزاد کن
ای همدم و دم ساز من
ای یار هم آواز من
آوای من نجوای من
من را ز خود بیدار کن
فریاد کن بیداد کن
من را چون خودت پژواک کن
آنگه به خود آگاه کن
تا بر هم زین نفس خود
زفکار پوچ و هجو خود
آنگه سراسر شور شوم
مست هوای اوشوم
با او شوم یاهو شوم
محو نوای او شوم
نجوا شوم معوا شوم
با عشق به او معنا شوم
آرام من فریاد من
ای نغمه تنهایی من
با من بگو کفتار کن
من را چو خود پژواک کن
آنگه به خود آگاه کن
من را چون خود بیدار کن
فریاد کن بیداد کن
من را ز خود آزاد کن
See Less
Comment