به من اول میگفتی
چرا عاشق نمیشی
چرا از این شب سرد
یه لحظه دور نمیشی
تو گوش من میخوندی
چه قول و وعده هایی
ولی بعدش تو چرخیدی
به اون روی جدایی
تو این تاریکی محض
دل من مونده بی کس
پیشم اینجا نشستی
دلت صد جای دیگست
دیگه هیچی نمیتونه
تو رو اینجا نگه داره
نه این اشکا نه این بارون
نه این عکسا ی وارونه
دیگه هیچی نمیتونه
تو رو اینجا نگه داره
نه ترس عادت به من
نه حتی بغض این خونه
نمیشه باورش سخته
که اوج و دیدوباطل شد
زمینی شد درست وقتی
که طمع سیب، هوّا شد
دیگه هیچی نمیتونه
تو رو اینجا نگه داره
نه این اشکا نه این بارون
نه این عکسا ی وارونه
دیگه هیچی نمیتونه
تو رو اینجا نگه داره
نه ترس عادت به من
نه حتی بغض این خونه
چرا عاشق نمیشی
چرا از این شب سرد
یه لحظه دور نمیشی
تو گوش من میخوندی
چه قول و وعده هایی
ولی بعدش تو چرخیدی
به اون روی جدایی
تو این تاریکی محض
دل من مونده بی کس
پیشم اینجا نشستی
دلت صد جای دیگست
دیگه هیچی نمیتونه
تو رو اینجا نگه داره
نه این اشکا نه این بارون
نه این عکسا ی وارونه
دیگه هیچی نمیتونه
تو رو اینجا نگه داره
نه ترس عادت به من
نه حتی بغض این خونه
نمیشه باورش سخته
که اوج و دیدوباطل شد
زمینی شد درست وقتی
که طمع سیب، هوّا شد
دیگه هیچی نمیتونه
تو رو اینجا نگه داره
نه این اشکا نه این بارون
نه این عکسا ی وارونه
دیگه هیچی نمیتونه
تو رو اینجا نگه داره
نه ترس عادت به من
نه حتی بغض این خونه
See Less
Comment