Siavash Javanbakhsh Raz

Raz

می دانم چگونه قلب تو آزرده است
در چشمان تو زمان ساکن مانده است
دریغ از رقص موج ها همچون دریایی
در خاموشی گم در آرزوها
تنها سکوت و فراموشی
دور از هیاهو رقص کنان زیر باران
دستانت را باز کن رها شو از بند زمان
بار دگر از اندوه رها میشوی
نمی‌دانی کجا پیدا میشوی
نمی‌دانی نمی دانی
رازی در تو نهفته است
جستجو کن در تو نوری خفته است

See More

See Less

Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *