به فکر مانده ام هنوز
تو را چه حاصل از غمم
سکوت میکنم ولی
دلم شکسته در همم
نشانده ای به قلب من
هزار زخم بی نشان
صلیب میکشی مرا
زعشق تو امان امان
چه آیه ای به چشم تو
که من اسیر میشوم
به دین خود کشاندی ام
نمانده پیر میشوم
چو صخره ای در انتظار
بیا و زخمه ای بزن
چو موج سرکشی بیا
خراب کن تمام من
تو هر چه میکنی بکن
من ایستاده ام صبور
که مبتلا به عشقمو
گذشته ام از این غرور
چه کرده بودم این چنین
به دام تو در آمدم
مقصر این دل من است
ز هرچه آمده سرم
چه آیه ای به چشم تو
که من اسیر میشوم
به دین خود کشاندی ام
نمانده پیر میشوم
تمام شب بدون تو
به یاد تو دلم خوش است
چگونه عاشقی کنم
که اینچنین دلم شکست
تو را چه حاصل از غمم
سکوت میکنم ولی
دلم شکسته در همم
نشانده ای به قلب من
هزار زخم بی نشان
صلیب میکشی مرا
زعشق تو امان امان
چه آیه ای به چشم تو
که من اسیر میشوم
به دین خود کشاندی ام
نمانده پیر میشوم
چو صخره ای در انتظار
بیا و زخمه ای بزن
چو موج سرکشی بیا
خراب کن تمام من
تو هر چه میکنی بکن
من ایستاده ام صبور
که مبتلا به عشقمو
گذشته ام از این غرور
چه کرده بودم این چنین
به دام تو در آمدم
مقصر این دل من است
ز هرچه آمده سرم
چه آیه ای به چشم تو
که من اسیر میشوم
به دین خود کشاندی ام
نمانده پیر میشوم
تمام شب بدون تو
به یاد تو دلم خوش است
چگونه عاشقی کنم
که اینچنین دلم شکست
See Less
Comment