تو اگر دست نجنبانی دلم پیر شود
طفل نوپای غزل باز زمین گیر شود
بیقرارم که به دست آورمت من یا نه
ترسم از دست روی و تا ابد دیر شود
همه تقدیر جهان بی تو نمی ارزد هیچ
جز نگاه تو نگاهی که نمی ارزد هیچ
اندکی فرصت شادی که در این دنیا هست
بی تو این شادی و غم ها و جهان یک جا هیچ
بانو جان
فرفری موی غزل ساز منی
بانو جان
عشق خاموش غزل های من
بانو جان
تو از این حال من بی خبری
بانو جان
جز دل من به کسی دل ندهی
دل من گرمای دست تو را می خواهد
برق اقوا گر چشمان تو را می خواهد
باد هم اغوای این غم موی فر شد
موی فر دار غزل دار تو را می خواهد
من شدم در به در یک بله از لب هایت
بس که یک عمر نشستم که بگویی شاید
این همه ناز نکن من چه گناهی کردم
که شدم عاشق آن روی چو قرص ماهت
بانو جان
فرفری موی غزل ساز منی
بانو جان
عشق خاموش غزل های من
بانو جان
تو از این حال من بی خبری
بانو جان
جز دل من به کسی دل ندهی
طفل نوپای غزل باز زمین گیر شود
بیقرارم که به دست آورمت من یا نه
ترسم از دست روی و تا ابد دیر شود
همه تقدیر جهان بی تو نمی ارزد هیچ
جز نگاه تو نگاهی که نمی ارزد هیچ
اندکی فرصت شادی که در این دنیا هست
بی تو این شادی و غم ها و جهان یک جا هیچ
بانو جان
فرفری موی غزل ساز منی
بانو جان
عشق خاموش غزل های من
بانو جان
تو از این حال من بی خبری
بانو جان
جز دل من به کسی دل ندهی
دل من گرمای دست تو را می خواهد
برق اقوا گر چشمان تو را می خواهد
باد هم اغوای این غم موی فر شد
موی فر دار غزل دار تو را می خواهد
من شدم در به در یک بله از لب هایت
بس که یک عمر نشستم که بگویی شاید
این همه ناز نکن من چه گناهی کردم
که شدم عاشق آن روی چو قرص ماهت
بانو جان
فرفری موی غزل ساز منی
بانو جان
عشق خاموش غزل های من
بانو جان
تو از این حال من بی خبری
بانو جان
جز دل من به کسی دل ندهی
See Less
Comment