شانه ای، شانه ای دیگر
می خواهم تا جویم در عشقت رازی دیگر
آتشی، آتشی دیگر
می ریزد در جانم از عشقت ساغر ساغر
رفتنت، بغضی دردآور
می گیرد دامانم با یادت ای افسونگر
قصه ای، با تو ای یاور
می خوانم تا روید در جانم باور باور
تو همچون خورشیدی، در قلبم تابیدی، تا گیرم جانی از سر
آن شب چون خندیدی، چرخیدی رقصیدی، من گشتم دیوانه تر
خنده ای، خنده ای دیگر
بی تابم می گردم در عشقت باز عاشقتر
یک دمی، در تبی دیگر
می خواهم تا نوشم از عشقت، جامی دیگر
در شبی، وعده ای دیگر
بی تابم می گردم در عشقت باز عاشقتر
بی تابم می گردم در عشقت
هر دم عاشق تر
می خواهم تا جویم در عشقت رازی دیگر
آتشی، آتشی دیگر
می ریزد در جانم از عشقت ساغر ساغر
رفتنت، بغضی دردآور
می گیرد دامانم با یادت ای افسونگر
قصه ای، با تو ای یاور
می خوانم تا روید در جانم باور باور
تو همچون خورشیدی، در قلبم تابیدی، تا گیرم جانی از سر
آن شب چون خندیدی، چرخیدی رقصیدی، من گشتم دیوانه تر
خنده ای، خنده ای دیگر
بی تابم می گردم در عشقت باز عاشقتر
یک دمی، در تبی دیگر
می خواهم تا نوشم از عشقت، جامی دیگر
در شبی، وعده ای دیگر
بی تابم می گردم در عشقت باز عاشقتر
بی تابم می گردم در عشقت
هر دم عاشق تر
See Less
Comment